۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

دریغا شیرآهن کوه مردا که تو بودی...

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

فوکو: نشانه روی به قلب زمان حاضر





1.از دیرینه شناسی به تبار شناسی



فوکو در مقاله ی نیچه،تبارشناسی،تاریخ ،- تقریبا در تقابل با دوره اولیه کاری اش (تا قبل از مراقبت و تنبیه و بیشتر تحت تاثیر رخ دادهای می 68 پاریس)که هنوز با ابزار دیرینه شناسی به تاریخ نگاه می کرد- سعی در صورتبندی نگاه دیگری به تاریخ دارد که آن را تبارشناسی نام گذاری می کند.
تبار شناسی برخلاف دیرینه شناسی – که هنوز سعی در از زیر خاک درآوردن و کشف روشهای علمی و نظامهای فهم در گذشته و در نهایت، توجه به کردارهای گفتمانی (discursive practices) در حوزه های مختلف –پزشکی،آموزش،ارتش و...را دارد-، کردارهای غیر گفتمانی- قدرت،شکل گیری سوژه و...- را هم در نظر می گیرد.
در واقع تبارشناسی ، ایده ی وجود یک خاستگاه متافیزیکی،منسجم و یکپارچه -در باره ی انسان،اخلاق ،علم و...- را رها میکند وقدرت -یا به تعبیر نیچه ای اراده به قدرت- و رابطه اش با دانش و شناخت را پی می گیرد.
تبار شناسی در تقابل با جستجوی خاستگاه و توهم آن است و سعی می کند رخ داد های تاریخ را با تکان هایش، شگفتی هایش ، بازشناسد،چه:
تاریخ با قوت ها و ضعف ها و غضب های پنهانی و التهاب های عظیم تب آلودش و نیز با ایست هایش ،همان پیکره شدن (صیرورت)است.باید متافیزیک دان بود تا برای تاریخ، روحی را در سرشت مثالی دوردست خاستگاه جست و جو کرد.2


2.قدرت ،دولت و سوژه

فوکو تلقی های پذیرفته شده از قدرت –یعنی قدرت مبتنی بر الگو های حقوقی و مساله مشروعیت و یا قدرت مبتنی بر الگوهای نهادی (چیستی دولت و...)را نا کافی دانسته و تلقی جدیدی از قدرت ارائه می دهد که مبتنی است بر تحلیل روابط قدرت از روی برخورد و معارضه ی استراتژیها.(مثلابرای دانستن اینکه فهم ما از عاقل بودن چگونه است ،عرصه ی جنون را بررسی کنیم.)
فوکو مبارزه و مخالفت یامقاومت در مقابل روابط قدرت ( مثل مخالفت با اعمال قدرت مردان بر زنان یا پدر و مادر بر کودکان )را مخصوص هیچ گونه صورت بندی خاص سیاسی یا اقتصادی نمی داند و بر بی واسطگی این مبارزات تاکید می کند،چه قدرت را از نوعی میداند که از طریق اعمال روی بدن و حیات زیستی افراد (biopower)، بر فرد اعمال می شود.

خرد(micro) شدن قدرت برای فوکو ،در تحلیلش از روابط قدرت و در نهایت شکل گیری سوژه ، بسیار مهم است.
فوکو ریشه های دولت مدرن غربی را ، به درستی در نهاد های مسیحی جستجو می کند و به تکنیک های این نوع قدرت ، قدرت روحانی (pastoral power) نام می دهد .
نقطه ی تشابه این دو دوره در این است که در هر 2 دوره ،در نهایت ، علاوه بر اعمال شدن قدرت بر کل جامعه، قدرت بر فرد نیز اعمال میشود .(در قالب اعتراف گیری در دوره مسیحی ودرشکل مدرن اش در پزشکی و روان پزشکی).
تفاوت دو نوع قدرت در دوران مسیحیت و دوره ی مدرن، در این است که تامین رستگاری فرد در مسیحیت در آخرت بود ،اما دوره ی مدرن در این دنیا معنا پیدا می کند(در قالب مفاهیمی مثل تندرستی ،رفاه،امنیت و...)
فوکو در نهایت قدرت را عملی نمی داند که مستقیما بر دیگران عمل می کند بلکه:

در عوض ، قدرت بر روی اعمال دیگران عمل می کند و عملی بر روی عمل است...3

فوکو تمایزی باریک میان دولت(state )و حکومت(goverment )قائل میشود و دومی را اعم از اولی میداند.
برای فوکو حکومت ،صرفا شکل های مشروع انقیاد(subjection)و تبعیت سیاسی و اقتصادی را شامل نمی شود(دولت) بلکه شامل شکل های اعمال حساب شده ای هم می شود که بر روی امکانات اعمال دیگران انجام می گیرد.
حکمرانی به این معنا ،به مفهوم تعیین ساختار حوزه ی ممکن عمل دیگران است.


3.آینده ی گفتمان ، قدرت و مقاومت

صرف نظر ازادامه پروژه فوکو در قالب بازیهای پست مدرنیستی مرگ مولف و سرگشتگی های نشانه شناختی ، که به شکلی موثر ظرفیت انتقادی اش را مستهلک کرد، نظریه ی گفتمان و نظریه ی قدرت فوکو ، در پروژه ی نظری چپ جدید ادامه پیدا کرده است.

نقد آگامبن از مفهو م قدرت نزد فوکو مبتنی بر این است که فوکو در تحلیل خود از قدرت با ذکر 3 نوع(type) قدرت، - قدرت حاکم ، قدرت انضباطی و قدرت زیستی -در نهایت بر خرد(micro )شدن و زیستی(bio )شدن قدرت توسط ابزارهای نظارتی و کنترل دولت تاکید می گذارد، اما مکان ونقطه تلاقی این دو را نشان نمی دهد.
در حالی که آگامبن تلاقی این دونوع قدرت را در اردوگاه – و نه زندان – آن هم توسط قدرت حاکم (soverign power) و تصمیم شخص حاکم در وضعیت استثنایی می داند.(برای شرح بیشتر نظرات آگامبن در زبان فارسی نگاه کید به: رخداد 2 ، قانون و خشونتترجمه ی فرهاد پور و ...همچنین وسایل بی هدف-آگامبن- ترجمه ی نجفی ومهرگان)


لاکلائو هم با پیوند مفهوم هژمونی گرامشی و گفتمان فوکو، افق جدیدی را ، متفاوت از پروژه های نظری افرادی همچون بدیو ، رانسیر ،ژیژک ،آگامبن ،توسکانو وکاستوریدیس گشوده است.
لاکلائو (که باید او را بیش از هر چیز یک فیلسوف سیاسی چپ دانست تا یک مطالعات فرهنگی کار ) باتاکید بر روی خصلت آنتاگونیستی جامعه –و اصولا هر کل انتزاعی یا نمادین دیگری-معتقد است که با از بین رفتن مبارزه ی طبقاتی(مارکسیسم کلاسیک) ،آنتاگونیسم از بین نمی رود بلکه ما همواره با آنتاگونیسم های کثیری رو به روییم.
آنتاگونیسم هم هنگامی شکل می گیرد که هویت ها مورد تهدید قرار بگیرند.
برای مثال جنبش های اجتماعی مختلف- جنبش زنان،جوانان و...که از طریق مجموعه ای از مطالبات(demands)و از طریق مفصل بندی( Articulation)های مبتنی بر منطق هم ارزی( Logic of equivalence) ،عاملیت سیاسی ایجاد می کنند.
لاکلائو بر تمایز 2 مفهوم تفاوت و هم ارزی در برساخته شدن امر اجتماعی تاکید می گذارد به این معنی که امر اجتماعی ،یا حاصل جزئیتی(particularity )است که حلقه های ارتباطی آن با سایر جزئیت ها ماهیتی مبتنی بر تفاوت دارند و یا یا حاصل اشتراک جزئیت ها بر پایه ی هم ارزی است.

گفتمان نزد لاکلائوو موفه،کلیت پیچیده ای است که در آن روابط - به تاسی از زبان شناسی سوسوری- نقش ساختاری ایفا می کنند.
در نتیجه عناصر گفتمان ، نه عناصری از پیش داده که در واقع ،خود ،محصول گفتمانند.

(ترجمه و انتشار هژمونی و استراتژی سوسیالیستی ، اصلی ترین کار لاکلائو و موفه–توسط دکتر رضایی رو به پایان است.
ضمن اینکه ، این کتاب توسط رفیق بندی مان ، حسام سلامت هم در حال ترجمه شدن بود/ است.)


1.عنوان مقاله ازعنوان مقاله ی هابرماس در باره ی فوکو است.
2.نیچه ،تبارشناسی ،تاریخ-فوکو،در از مدرنیسم تا پست مدرنیسم(ترجمه ی دیگری از این مقاله توسط حنایی کاشانی در زرتشت نیچه کیست ؟موجود است.)
3.سوژه و قدرت- فوکو ،در میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

پاسخی به یک استاد

...دغدغه های شما قابل درک است. چه از قبل از انتخابات که نگران دخالت موضوع تقلب در تحلیل های اجتماعی در مورد انتخابات و نتیجه اش بوده اید و چه اتفاقات بعد.
اما نکته ای که نباید فراموش شود این است که برای یک سوژه سیاسی و یا تحلیل گر ایستادن در موضعی اسکیزو فرنیک آن هم برای همیشه ممکن نیست.
سوژه ی سیاست در نهایت باید موضع خود را در وضعیتهای سیاسی که به شکلی حادث، ساخت واقیت اجتماعی ترک می خورد و به ناگزیر به 2 بخش تقسیم می شود مشخص کند و تصمیم بگیرد.زیرا برای سوژه ی رخدادها شدن ، داشتن موضع ناظر بیرونی و" بی طرف" ممکن نیست.
نه نگاه به 13 آبان از دیدگاه ها و منظر های متفاوت و متنوع به یک "متن"ممکن است و نه سرگردانی و حیرانی در 16 آذر.
زیرا ما در اینجا با یک متن پیچیده و مبهم که محقق مطالعات فرهنگی یا جامعه شناس می تواند آن را با نظر گاههای گوناگون تفسیر کند سرو کار نداریم ،بلکه با مردمی مواجه ایم که بعد از مدتها رخوت و سکوت، خود شان -بدون نیاز به نماینده یا رهبر - تاکیید می کنند که می توانند فکر کنندودر agora های شهر -7تیر، ولیعصر ،دانشگاه تهران ،امیر کبیر و...-به "صحنه" بیایند.
حال باید تحلیلگر "فرضی" ما انتخاب خود را انجام دهد و بواقع با وضعیت درگیر شود .و این چیزی جز "نق زدن" یا توجه به امور جزیی و فراموش کردن کل وضعیت و مرز های آن است.
شاید این گفته لاکان -در مواجهه با حوادث و رخ داد های می 68-درست بود که این نه جوانان پرشور و دانشجویان انقلابی بلکه ساختارها هستند که حقیقتا در خیابان ها راه می روند .و یا نقد آدرنو از جنبش دانشجویی به عنوان یک حرکت فرهنگی که در نهایت در نظام سرمایه داری ادغام خواهد شد، حقیقت داشت اما همانطور که از بنیامین آموخته ایم و انتخاب فوکو در همان سالها-با وجود همه ی بدبینی های نظری اش- نشان داده ، در مقابل تن نحیف و برهنه ی انسانها و خشونت قانون ، در مقابل بدنهای متحدی که که می خواهند همچنان و بواقع، انسان باقی بمانند و نظم پلیس در جهت رام کردن حیات حیوانی و مدیریت شده ، ما ناگزیر از انتخاب اولی هستیم.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه



16 آذر

مهره نیستیم ،
ما مهره نیستیم...











تا رهایی
...

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه


آیین تازه ای نبود مرگ
ما زنده ایم










با یاد پردریغ پوینده و مختاری
گفتگوی اخیر رادیو فردا با حسین بشیریه خیلی امید بخشه (توصیه می کنم حتما بخونید.)

این آدرس هم متن گفتگوی حسین بشیریه با نشریه ی لوگوس در مورد جنبش سبزه.
(گفتگو جدید نیست اما نکات آموزنده ی زیادی داره. )