
So, so you think you can tell
Heaven from Hell,
Blue skys from pain.
Can you tell a green field
From a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?
Pink Floyd/ Wish You Were Here
1.حجاب مصونیت است نه محدودیت.
پوشش/آرایش به گفتمان در آوردن بدن است. حجاب/آرایش کار برروی بدن است.پوشاندن/آشکار کردن ِآن چه که باید- چه در پنهان بودگی اش و چه آشکارگی اش- دیده و شناخته شود.
2.زن ،بدون حجاب همچون صندلی است با 3 پایه.
پوشش/آرایش هم می تواند مبنای ارزش باشد و هم عرصه ای برای بیان کردن و متجلی کردن آن.
همان گونه که در کار انسان شناسان و جامعه شناسان قرن بیستمی دیده ایم-مانند کارمارگارت مید بر روی جزیره ی ساموآ- ممکن است درجایی تک همسری رواج داشته باشد و جایی چند همسری . جایی سکس با چند زن حرام باشد و در جای دیگر بالعکس. جایی باید بدن را بیشتر پوشاند و جایی کمتر.در اینجا ما با حیطه ی فرهنگ و تاریخ سرو کار داریم.
پوشش/آرایش اما در آن جایی مساله دار می شود که در حیطه ی قانون-زور دولت و مشروع سازی ایدولوژی / گفتمان- وارد می شود.
3.دختر سیبی است که باید از درخت سربلندی چیده شود نه در پای علف های هرز.
پوشش /آرایش دالی تهیست که برای ابراز هویت های متفاوت ، پر می شود و شکل های متنوع و گوناگونی را هم در تاریخ ایران وهم در کشورهای مختلف اسلامی و عربی به خود گرفته-نگاه کنید به وضعیت حجاب/آرایش در پیش و پس از جمهوری اسلامی همچنین شکل های متفاوت آن در اندونزی،مالزی،عربستان، لبنان وافغانستان پیش و پس از طالبان.
پوشش/آرایش اما هنگامی که به عنوان فرمی ایدولوژیک و گفتمانی، عرصه ی تاخت و تاز قانون و وجه وقیح و خشن آن در الزام به منع و یا تحریک به نوع خاصی از پوشش/آرایش در مردان و زنان می شود، بدل به دال اعظم در مباحثات و مناقشات معاصرمی شود. برقع در اروپا به عنوان نماد اسلام بنیاد گرا توسط دولت منع و چادردروضعیت اکنونی جمهوری اسلامی که به عنوان پوشش رسمی تبلیغ و ترویج می شود. (که بیش از آن که نمادی از هویت اسلامی و دینی باشد،پدیده ای برآمده از هویت ایرانی است.)
4.خواهرم ،حجاب تو برنده تر از خون من است.
در کشورهایی با سنت پرشکوه و بالنده ی استبدادی -مانند ایران -همواره زور و تحمیل نوع خاصی از پوشش/آرایش را به شکلی دستوری و از بالا داشته ایم و هنگامی که این سنت با خشونت سیستماتیک دولتی و ابزارهای تکنولوژیکی غربی و بازار آزاد هم پیوند می خورد ،بواقع سبوعانه تر و تحمل ناپذیرتر می شود.
در بطن ایدولوژی زمانه ی نو(new age )،در دل تکثر فرهنگی سرمایه داری نولیبرال ودرعصر پسا-سیاسی کنونی هم وضعیتی مشابه به چشم می خورد.همه چیزقرار است آزاد، برابر وبدون پیش داوری های مذهبی و سیاسی و...باشد اما اتفاقا همه ی امور،تمامی نشانه ها و دال ها ،در معنای دولتی/ سرمایه دارانه ی آن باید سیاسی باقی بمانند.
همه چیزمی تواند و باید تحمل شود اما تنها تا هنگامی که در بطن فرهنگ مبتنی بر تکثر و تفاوت،ادغام شده ومخل چرخش آزاد سرمایه یا مشکوک به نزدیکی با تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی نباشد .
به تعبیر آلن بدیو،فیلسوف فرانسوی،در این شرایط، دیگری تا آن هنگام تحمل می شود که خیلی هم دیگری نباشد!(مثال زن برقع پوش در فرانسه.)
برای بدیو اتفاقا مساله ی اصلی و دشوار،درک و پذیرش همسان( the same )است ورای همه ی تفاوت های جزیی و خاص، نه درک دیگری و اهمیت دادن ویژه به تفاوت.(برای آشنایی با موضع بدیو در مورد مفاهیم دیگری و همسان و مساله ی اخلاق در زمانه ی حاضر رجوع شود به: اخلاق، رساله ای در ادراک شر/آلن بدیو/ باوند بهپور/چشمه)

