۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

مخاطرات آقای گیدنز در عرصه نظریه اجتماعی

گیدنز معتقد است که هر چیزی در زندگی اجتماعی در یک کردار یا پراکسیس اجتماعی بوجود می آید.
اما تاکید گیدنز روی کرداربه 2 دلیل عمده است:

1-تغییر پذیری رویدادهای اجتماعی که منجر به دوره های تاریخی و شیوه های گوناگون رویه های اجتماعی می شود.
2-عدم توانایی کنترل پیامد های گوناگون رویه اجتماعی که منجر به امکان نو آوری و نتایج محاسبه نشده می شود.
نظریه گیدنز در باب ساخت یابی را می توان به این گونه مطرح کرد که :
عاملان اجتماعی در زمان و مکان ،آیین ها و اعمال بازتولید شده را بارها انجام می دهند تا این که این الگو،خود به عنوان ویژگی و خصوصیت بدیهی زندگی اجتماعی در می آید.
گروههای اجتماعی نیز به واسطه ی روال های بازتولید شده ساختمند می شوند.
برای گیدنز انگیزه(فروید ) معنا(وبر و گیرتس)، سود(نظریه انتخاب عقلانی) ، ویژگی عامل اجتماعی نیست
بلکه او عامل را را در 3 وجه :


1- خودآگاهی گفتمانی(discursive))
2- خودآگاهی عملی که رو به قواعد دارد ودر زندگی روزمره جریان دارد.
3- ناخودآگاه
تعریف می کند و آگاهی عملی وزنه ی تئوریک مهمی برای او محسوب می شود.

آگاهی گفتمانی و ناخودآگاه از منظر گیدنز معولا به ندرت یا در مواقعی که امنیت وجودی (ontological security) عامل به مخاطره می افتد ، به کار می افتد.

به این موارد در مدل قشر بندی کنش گیدنز ، پیامد های ناخواسته کنش که به شکلی نظام مند در فرآیند بازتولید نهاد ها نقش دارند راهم بایداضافه کرد.


دیالکتیک کنترل

گیدنز می گوید کردار در دنیای خارج و منسبات اجتماعی می شود ، در نتیجه ما در کلیه مناسبات انسانی وجود قدرت را شاهد خواهیم بود.


ساختار

اما ساختار ها برای گیدنز تنها در لحظات ساخت نظامها در زمان-فضا وجود دارند .
در اینجا نظام اجتماعی به کردارهای اجتماعی بازتولید شده اشاره دارد و در واقع ساختارها در نظام اجتماعی خود را نشان می دهند.

۱ نظر:

رضایی گفت...

هربار خواستم نظری بگذارم نشد. باز هم سعی می کنم