۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

نگاهی به جامعه شناسی معاصر4



4.فوکو

الف

فوکو در دیرینه شناسی دانش به دنبال شرایط تاریخی امکان علوم انسانی بود.

او در نظم اشیا از شرایط امکان پیدایش انسان در مقام ابژه ی دانش ،بحث می کند. بر خلاف تاریخ جنون که در برگیرنده ی روبط گفتمانی و غیر گفتمانی ست، نظم اشیا -متاثر از ساختارگرایی- ،تنها با روابط درون گفتمانی و قواعد ی که ساختار شیوه های تفکر را به وجود می آورند، سرو کار دارد. فوکو در این اثر ،2 لحظه ی اساسی دگرگونی وگسستگی را مشخص می کند،یکی در اوائل سده ی 17 که آغاز عصر کلاسیک است و دیگری آغاز سده 19 که دوره مدرن شروع می شود.او در این اثر،نه در پی ترسیم مراحل پیشرفت عقل،که در جستجوی شیوه های وجود اشیا و نظمی است که پیش از فراخوانی این اشیا به آستان فهم و آگاهی دانشمند ،آنها را تقسیم بندی می کند.

جهش و گسست درشکل ها ی تفکرمنجر به دگرگونی سرتاسری اپیستمه های دانش از عصر کلاسیک تا دوره مدرن شد.مثلا درعصرکلاسیک اصل بازنمایی(representation) اصل طبقه بندی و تهیه نمودارها و جدول بر اساس پیچیدگی همه ی چیزها و نشانه ها درعرصه های گوناگون-تحلیل ثروت ،تاریخ طبیعی و دستور زبان- استفاده می شد در حالی که در عصر پیش از آن –رنسانس-اصل همسانی ،اپیستمه ی دوره را صورت بندی می کرد.

در واقع دیرینه شناسی در پی توصیف آرشیو است .یعنی هرآن چه که در یک گفتمان می توان ازآن سخن گفت واین امر که چه سخن هایی ادمه حیات دهند،ناپدید شوند،مجددا مورد استفاده قرار گیرند و یا سرکوب شوند.آرشیو ،هم شیوه ی وقوع سخن و هم قابلیت بیان آن را تعریف می کند.

دیرینه شناسی مستلزم دست کشیدن از تاریخ نگاری افکاراست که سعی در ارائه طح کلی استمرار و تکوین و کلیت رشد و توسعه نظامهای تفکر دارد .در عوض ،دیرینه شناسی ،موضوعاتی همچون علیت و تداوم تاریخی، تداوم،پیشرفت و مولف را رد می کند.

ب

نقطه ی عطف در گسست یا تغییر جهت فوکو ازدیرینه شناسی به تبارشناسی پس از رخ دادهای می68 پاریس وهمچنین توجه به نیچه –که از طریق آثار هایدگر موفق به کشف او می شود- اتفاق افتاد و توجه فوکو که تاکنون بیشتر به روابط گفتمانی بود با تبار شناسی به رابطه ی شکل بندی های گفتمانی و عرصه های فرا گفتمانی بویژه رابطه ی دانش/ قدرت در برسی مجازات پیدایش زندان به عنوان مکان و شکل جدید انضباط در دوره ی مدرن و شکل گیری سامانه ی جنسیت می پردازد.

ایده ی تبار شناسی مبتنی بر این امر است که چگونه انسانها به واسطه ی قرار گرفتن در درون شبکه ای از روابط قدرت/دانش به عنوان سوژه و ابژه تکوین می یابند.هیچ دانشی وجود ندارد که متضمن روابط قدرت نباشدوبرعکس.

فوکو پیوند های پیچیده میان کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی(مادی و اجتماعی) را تحت عنوان کلی اراده به دانستن- به تاسی از اراده به قدرت نیچه- نام گذاری می کند.

فوکو در کار های قبلی خود نیز-تاریخ جنونپیدایش کلینیک-در مورد روابط تا و ریخی میان شکل های دانش و شکل های قدرتی که روی بدن اعمال می شود سخن گفته بود اما در مراقبت و تنبیه و اراده به دانستن ، توصیفات خود را از روابط دانش/ قدرت و بدن به عنوان ابژه ی تکنولوژی های قدرت صراحت بیشتری یافت .

فوکو در تاریخ جنون درباره ی کردارهای گفتمانی و نیزغیر گفتمانی(نهادی و اجتماعی) که منجر به شرایط تاریخی امکان و پیدایش روان شناسی و روان پزشکی شدند ، به بحث پرداخته بود.

در مراقبت و تنبیه ،بحث بر سر تکنولوژی های قدرت و فرآیند ابژه سازی سوژه های انسانی و توسعه ی علوم انسانی مرتبط با آن است و در تاریخ جنسیت ، کانون توجه به شکل های قدرت و دانشی است که موجود انسانی را به سوژه- به معنا ی موضوع و منقاد(-(subjected علوم پزشکی و روان کاوی تبدیل می کنند.

تحلیل های دیرینه شناختی فوکو درباره پیش شرط های وجود علوم انسانی و قواعد ناخودآگاه گفتمان ها و دانش ها در برابر تبارشناسی که پیوند پیدایش علوم انسانی و شرایط وجود آن را با تکنولوژی های قدرت که در کردارهای اجتماعی تجسم می یابند،قرار می گیرد.

البته با ظهور ایده ی تبارشناسی ، دیرینه شناسی در آثارفوکو کاملا ناپدید نشد بلکه به عنوان روش جدا سازی و تجزیه- تحلیل وجوه گفتمانی خاص به عنوان مکمل تبارشناسی مورد استفاده قرار گرفت.

هم در روش تبارشناسی و هم در دیرینه شناسی ،علم و علمی بودن اولویت خاصی ندارد بلکه تنها به صورت گفتمان های علمی مطرح هست که در تحلیل دیرینه شناختی تنها یکی از شکل های مادیت و وجود شکل بندی های گفتمانی است و درتحلیل تبارشناختی،نتایج قدرت رتبه بندی علمی دانش ها مورد نقد واقع می شود.

در هر دو نوع تحلیل،برداشت مشابه ای از تاریخ به مثابه عرصه ی تنوع ،پراکندگی و تفاوت و رد یک منشا و خاستگاه واحد برای پدیده ها و رخ دادها.پدیده می شود.

درمقاله نیچه ،تبارشناسی،تاریخ، فوکو لحظه ی(moment) پیدایش هرچیز را به عنوان نقطه ی اوج فرآیند تحول آن چیز در نظر می گیرد.

فوکو در تمایز میان تاریخ سنتی که در پی منشا و خاستگاه پدیده ها هستند، ایده تحلیل تبارو پیدایش را مطرح می کند.تبار وحدت و یکسانی را کنار می زند تا چندگانگی رخدادهایی را مشخص کند که در پشت آغازهای تاریخی نهفته اند و استمرار پدیده ها در آن جایی ندارد.

فوکو در پس رخدادها ی تاریخی ،هیچ گونه ضرورتی رانمی بیند بلکه رخدادها نتیجه ی فرآیندهای چندگانه،متکثر و امور حادث اند.

تبارشناسی در تقابل با جستجوی خاستگاه و توهم آن است و سعی می کند رخ داد های تاریخ را با تکان هایش، با شگفتی هایش ، بازشناسد:

تاریخ با قوت ها و ضعف ها و غضب های پنهانی و التهاب های عظیم تب آلودش و نیز با ایست ها یش ،همان پیکره ی شدن (صیرورت)است. باید متافیزیک دان بود تا برای تاریخ، روحی را در سرشت مثالی دوردست خاستگاه جست و جو کرد.

منابع:

نیچه ،تبارشناسی ،تاریخ/فوکو/ از مدرنیسم تا پست مدرنیسم/کهون/رشیدیان/نی

میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک/رابینو و دریفوس/بشیریه/نی

میشل فوکو/بری اسمارت/چاوشیان/اختران

میشل فوکو/اریک برنز/ احمدی/ماهی

میشل فوکو/ضیمران/هرمس

هیچ نظری موجود نیست: